زبانحال حضرت مسلم علیه السلام قبل از شهادت
سـفـیـر مـملکـت دلبـرم مرا بکُـشید به جای دلبـر مه پیکـرم مرا بکُشید به جرم غیرت اگر قطعه قطعه ام بکنید به جان بلای جهان می خرم مرا بکُشید یزید حکـم قـتـالـم نوشته مرگش باد فـدای مکـتـب پیـغـمـبرم مرا بکُشید من و شکستن پیمان عاشقی، هیهات به خـانـدان عـلی نوکرم مرا بکُشید در این محاربه مسلم کجا و مرگ کجا که پیش مرگ علی اصغرم مرا بکُشید شما که تیغ به کشتار عاشقان بستید کنون من از همه عاشق ترم مرا بکُشید حسین فاطمه تحسین کند مـرامم را اگر به نـیـزه ببـیند سرم مرا بکُشید خوشم که سیف بنی هاشمم لقب دادند که داده شیر شرف مادرم مرا بکُشید مقام قدس ابوالفضل برتر است از من غـبـار مقـدم آن سـرورم مرا بکُشید به من گریسته قـبل از ولادتم طاها چو مرغ سوی جنان می پرم مرا بکُشید غـریـب شـهـر بــلا قـاصـد تـولّایـم جدا کـنید سر از پیکـرم مرا بکُشید منافـقان که به دل کینـۀ عـلی دارید من آن غـلام درِ حـیدرم مرا بکُشید قسم به دوست مرا خوفی از شهادت نیست کجاست مرگ دهد ساغرم مرا بکُشید عطش بریده امانم ولی نخوردم آب چرا که مشتری کـوثـرم مرا بکُشید عـلی الصّباح امامم به کـوفه می آید به زیر پای همان رهبرم مرا بکُشید |